روابط عمومی موسسه زیتون: روضههای دهه اول محرم رنگ و بوی خاصی دارد، سنتی که قدیمیها پایهگذاری کرده و هر روز را به نام یکی از عزیزان سیدالشهدا (علیهالسلام) گره زدند.
اما بین همه این روضهها، روضه روز سوم محرم جور دیگری خاص شده و رنگ و بوی دیگری دارد، از آن حکایتهای پدر و دختری... .
عصر پنجشنبه 21 مردادماه، حسینیه زیتون پر سر و صداست و جمعی از کادر موسسه و خادمین افتخاری دور هم جمع شدهاند تا مقدمات روضه امسال را تدارک ببینند و من هم باید وسط شلوغی حسینیه بساط گفتگویم را پهن کنم و بنشینم پای صحبت خادمان افتخاری موسسه زیتون یا بهتر بگویم خادمان حضرت حسین (علیهالسلام).
سر دوراهی رفتن به روضهای که یک سال منتظرش بودم و یا رفتن به هوای آن چیزی که به یکباره انگار قسمت شده بود، انتخاب سخت بود اما از اینکه میخواستم به این بهانه خودم را بین خادمهای روضه حضرت ارباب جا بدهم، شعف خاصی داشتم.
اینجا بساط عیش خودش جور میشود
حسینیه موسسه زیتون، نوای آرام مداحی و همهمه بلند حاضران، هر کسی مشغول به کاری است، یکی چای نذری بستهبندی میکند و آن یکی از عطر چای روضه برای عزاداران به یادگار مینویسد.
کمی آن طرفتر هم آن دیگری روبانهای مشکی را حلقه میزند روی پاکتهای تبرکی روضه که قرار است یکی دو روز دیگر سهم میهمانان سیدالشهدا (علیهالسلام) شود.
اینجا هر کسی به نوعی تلاش میکند گوشهای از کار را بگیرد و سهمی در برپا کردن خیمه عزای فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشته باشد، خلاصه که اینجا بساط عیش خودش جور میشود. من هم وسط این همهمه دلنشین مینشینم پای صحبت بانوانی که مفتخر به خدمتگزاری این آستان هستند.
یک عرض ارادت حداقلی
«زهرا حکیمیفر» دانشجوی رشته باستانشناسی و هنرجوی کلاسهای نویسندگی آکادمی زیتون است.
میگوید از سالهای خیلی دور یعنی دوران نوجوانی به واسطه شنیدن روضهای، زندگیش با امام حسین (علیهالسلام) گره خورده و تا حالا که 21 سال سن دارد، تلاش کرده است در همین سمت و سو بماند.
حکیمیفر جمع شدن آدمهای مختلف زیر یک نام و پرچم را به واسطه شدت محبت امام حسین (علیهالسلام) میداند و معتقد است جاذبه حضرت باعث شده آدمها با گرایشهای مختلف دور هم جمع شوند.
خادم جوان موسسه که حالا به عنوان هنرجوی خوش ذوق دوره نویسندگی سعی دارد هنر آئینی نوشتن را هم به تجربیات زندگیاش اضافه کند، معتقد است برای انجام یک کار فرهنگی سازنده در حوزه معارف حسینی و جذب آدمها به سمت امام حسین (علیهالسلام) باید بسترسازی مناسب صورت گیرد و مطمئنا اشتراک فکری آدمهایی که قرار است در این بستر هم قدم شوند، در رسیدن به نتیجه تاثیر بسزایی دارد.
حکیمیفر از خدمت کردن به مجلس روضه امام حسین (علیهالسلام) حس و حال خوبی پیدا میکند و معتقد است در شرایط خاص کنونی که به واسطه بیماری کرونا امکان رفتن به زیارت عتبات و شرکت در مراسم عزاداری مانند سالهای قبل وجود ندارد، خدمتگزاری به ساحت مقدس اهلبیت و به خصوص امام حسین (علیهالسلام) میتواند حداقل عرض ارادتی باشد.
از این خادم افتخاری خواستم یک جمله خطاب به امام عرض کند و حکیمیفر به این جمله اکتفا کرد که «من تمام تلاشم را کردم ....» و بعد بغض و اشکی که پشت ماسک روی صورتش پنهانش میکرد.
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
«ثناسادات حجازیان» را بین جمع سه نفرهای که به دقت مشغول بستهبندی چای تبرکی هستند پیدا میکنم. او فارغالتحصیل روانشناسی است و در حال حاضر به عنوان معلم جوان به تدریس مشغول است.
حجازیان به واسطه شرکت در دوره آموزشی موسسه، راهش به سمت موسسه زیتون افتاده و بعد از آن دیگر پاگیر اینجا شده است. خودش میگوید دو سال است که به عنوان خادم افتخاری برای برپایی مراسم روضه امام حسین (علیهالسلام) خدمت میکند.
ثناسادات حب به امام حسین (علیهالسلام) را راز جمع شدن آدمها زیر یک پرچم میداند و معتقد است تجمع انسانها برای دوست داشتن ایشان هدف بوده و اینکه خودشان خواستهاند در این دنیا همه آدمها از این مسیر در کنار هم قرار بگیرند. دوست داشتنی که جنسش با همه محبتها فرق میکند.
از حجازیان که عشق زیارت اربعین و پیادهروی در این مسیر بهشتی را دارد، پرسیدم در عوض خدمتگزاری به امام حسین (علیهالسلام) چه پاداشی از ایشان میخواهد و او دیدن حضرتشان را بر همه چیز ترجیح میدهد.
حسین (علیهالسلام) نام بزرگی که حقش ادا نشده است
در میان آنهایی که امروز به عنوان خادم افتخاری آمدهاند تا چراغ روضه امام حسین (علیهالسلام) را روشن کنند، چهرههایی هم هستند که تا پیش از این خودشان سهمی در فعالیتهای موسسه داشتهاند از جمله «حنانه مهرعلیزاده» فارغالتحصیل شیمی کاربردی و در حال حاضر خادم افتخاری!
از آشناییاش با موسسه زیتون پرسیدم؟ میگوید سال 96 خیلی اتفاقی با یکی از دوستانش که خادم موسسه بوده، از کربلا صحبت کردند و بعد هم همین صحبتها ریسمان اتصال حنانه میشود با موسسهای که فعالیتش رنگ و بوی امام حسین (علیهالسلام) دارد.
خانم مهرعلیزاده معتقد است برای معرفی امام حسین (علیهالسلام) به دیگران و جذب افراد به سمت و سوی ایشان، هیچ کاری بهتر از پیادهکردن سیره حضرت در زندگی نیست.
او یقین دارد صداقت، عدالت، حقطلبی و ... از مهمترینهایی بوده که حضرت به خاطر آن از خود و خانواده و عزیزانش گذشته و تا پای جان برای دفاع از حق و عدالت ایستادگی کرده است.
او بر این باور است که هر کسی که داعیه محبت امام حسین (علیهالسلام) را دارد، باید به سبک و سیاق امام عمل کند ولو به حد بضاعت خود.
حنانه مهرعلیزاده که چند سال پیش به عنوان دستیار در بخش صندوق زیارت فعال بوده است، خاطرات فراموش نشدنی از این مدت فعالیتش دارد. او با اشتیاق از حال و هوای زائرانی میگوید که با کمک موسسه توانستهاند به کربلا مشرف شوند و تا مدتها بعد از سفر همچنان پیام محبت خود را به بانیان این امر خیر ابراز میداشتند و شنیدن این مژده که مسافران مسیر نجف تا کربلا هر قدم خود را به نیابت از مسئولان صندوق زیارت برداشتند، مانند شعر تری بود که خاطر حزین کربلا نرفتهاش را سر ذوق آورد.
خادم افتخاری امام حسین (علیهالسلام) با اظهار تاسف از اینکه برخی افراد تنها نام حضرت را یدک میکشند بدون اینکه ذرهای به آنچه میگویند عمل کنند، خطاب به امام چنین عرض کرد که «ای کاش از نامتان بهرهبرداری غلط نمیشد....»
این است روزگار زیارت نرفتهها
بعضی وقتها بعضی آدمها با وجود اینکه شاید غریبه باشند، اما انگار سالهاست میشناسیاش، شاید یک درد مشترک، یک غم پنهانی و شاید هم احساسی که تو را به او ربط میدهد...
«زهراسادات واحدی» بانویی که فارغالتحصیل کارشناسی ارشد MBA است و در حال حاضر نیز دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی. او امروز به عنوان خادم افتخاری به موسسه آمده بود.
سال گذشته برای اولین بار مفتخر به خدمتگزاری روضه سیدالشهدا (علیهالسلام) شده و آن را توفیقی از جانب اهلبیت (علیهالسلام) میداند و معتقد است در دنیایی که این موضوع برای خیلیها حتی دغدغه هم نیست، باید شکرگزار خدا بود و آرزو کرد این توفیق از ما سلب نشود.
زهراسادات واحدی آرزو دارد زمانی که هیچ کسی خریدارش نیست، خود حضرت باشد و او را ببیند و خریدار او شود.
خادم امام حسین (علیهالسلام) خطاب به حضرتشان چنین عرض کرد که «مرا رها نکن نه این دنیا و نه آن دنیا، دستی را که دادم رها نکن و هوایم را داشته باش....»
از زهراسادات پرسیدم اگر بین توفیق زیارت یا افتخار خدمتگزاری به امام حسین (علیهالسلام) مخیر به انتخاب باشد، کدام را بر میگزیند؟ بعد از مکثی طولانی در حالی که به سختی بغض در گلویش را فرو میداد و اشک بر گونههایش جاری شده بود، با صدایی لرزان و آه حسرت گفت: «من تا حالا کربلا نرفتهام اما خدمتگزاری به حضرت را ترجیح میدهم»
شاید همین دلتنگی کربلا راز احساس نزدیکی بود که من با حال خدمتگزاران سیدالشهدا (علیهالسلام) داشتم و یقینا حسرتی که در دل تمام زیارت نرفتهها جا کرده، مقدس است و این حسرت، نزدیکتر از دستان زائران، ضریح حضرت ارباب را در آغوش گرفته است.
پذیرش همه افراد فارغ از ظاهر و سلایق؛ شاخصه موسسه زیتون
خانم «مولود نرگسی» گرافیست است و با شرکت در اولین گردهمایی عاشورایی موسسه زیتون و بعد هم شرکت در دورههای آموزشی، با این موسسه آشنا شده است.
او که حالا به آرزوی دیرینهاش یعنی خدمتگزاری به امام حسین (علیهالسلام) رسیده است میگوید: از سالها پیش در هر محفل و مراسمی با دیدن خادمان حسرت میخوردم که اینها نظرکرده حضرت هستند و حالا که خودش چند سالی است این توفیق نصیبش شده، تمام تلاشش را میکند تا آن را برای خود حفظ کند.
خانم نرگسی که پیش از این به عنوان یکی از اعضای صندوق زیارت با موسسه زیتون همکاری داشته است از تجربه این همکاری میگوید و نقطه قوت موسسه زیتون را در این میداند که بر خلاف دیگر موسسات مذهبی، چهره و پوشش آدمها برایشان ملاک نیست و پذیرای سلایق گوناگون هستند و همین شاخصه در درازمدت باعث خواهد شد حتی افرادی هم که شاید به ظاهر دور از این راه باشند، در مسیر حضرت قرار بگیرند.
خانم نرگسی که آرزو دارد در خاک کربلا امام حسین (علیهالسلام) را زیارت کند، خطاب به اربابش چنین عرض کرد که: «آقا منو چشم بسته بخر»
در موسسه زیتون بستر برای معرفی نام و فرهنگ امام حسین (علیهالسلام) فراهم است
فاطمه سیدآقایی یکی دیگر از همکاران سابق و خادمان فعلی موسسه زیتون است. او که در حال حاضر به تدریس اشتغال دارد، از اردیبهشتماه سال 95 به واسطه خواهرش با موسسه زیتون آشنا شده و بعد از آن دیگر خود را از جرگه خادمان افتخاری موسسه جدا نکرده است.
سیدآقایی معتقد است حس و حال خدمتگزاری به امام حسین (علیهالسلام) و نشاط معنوی که این خدمتگزاری نصیب انسان میکند با هیچ شادی در جهان قابل معاوضه نیست.
این خادم امام حسین (علیهالسلام) معتقد است برای جذب آدمها به مسلک حسینی بیشتر از خود زیارت که البته فینفسه دارای اهمیت فوقالعاده است، کار گروهی و خدمت به دیگران اثرگذار است.
فاطمه سیدآقایی در پاسخ به این سوال که گره زندگیاش با حضرت کجا رقم خورده، پاسخ میدهد که در تمام طول زندگی سایه اهلبیت (علیهالسلام) و به خصوص امام حسین (علیهالسلام) را در زندگی خود به همراه داشته است.
همکار قدیمی موسسه زیتون که مدتی به عنوان دستیار مدیر پروژه مشغول به کار بوده است، از تجربه این سالها گفت که محیط امن و بی حاشیه؛ مشخصه بارز موسسه زیتون است و بستری که برای گرایشها و سلایق و افراد مختلف فراهم شده، نقطه مثبتی است هم برای خود موسسه و هم در راستای معرفی امام حسین (علیهالسلام).
او ضمن ابراز خشنودی از پیشرفتهایی که موسسه طی سالهای گذشته به دست آورده است بر این نکته صحه گذاشت که موسسه با وجود این پیشرفتها هنوز هم قابلیت توسعه و گسترش دارد و ظرفیت مناسبی برای جذب افراد و آشنا کردنشان با امام حسین (علیهالسلام) دارد.
فاطمه سیدآقایی در پاسخ به این سوال که رمز تجمع گروههای مختلف انسانی تحت لوای حسینی چیست؟ پاسخ میدهد: فراتر از موضوع شهادت امام و اسارت خاندان ایشان آنچه اهمیت دارد؛ پافشاری امام بر حقطلبی و زیر بار ظلم نرفتن است و همه اینها در راستای روشنگری جوامع انسانی برای داشتن زندگی عزتمند است.
و در آخر از فاطمه سیدآقایی خواستم یک جمله خطاب به امام حسین (علیهالسلام) بگوید و گفت: «کمکم کن تا آخرین لحظه همین راه را ادامه دهم که اگر لحظهای نظر لطفتان نباشد از این مسیر خارج خواهیم شد.»
من از کودکی عاشقت بودهام
برای خودم هم کمی دور از انتظار بود کودکی که وسط حسینیه میدیدم از خادمان افتخاری است.
«مهدیار حسنی» 11 سال دارد و از شش سالگی دست در دست مادرش، پایش به موسسه زیتون باز شده و پاگیر نوکری امام حسین (علیهالسلام) شده است. مهدیار آنقدر جدی نوکری کرده که در هر مراسمی بلاخره مسئولیتی را بر عهدهاش گذاشتهاند و الحق که خوب هم از عهدهاش بر آمده است.
خادم خردسال موسسه در همین ده یازده ساله توفیق داشته چندین بار به کربلا مشرف شود و حاضر نیست این موهبت را با هیچ چیزی در دنیا معامله کند.
مهدیار با همان زبان کودکانهاش خطاب به امام بزرگوارش میگوید: «من شما را خیلی دوست دارم و بیشتر از ثواب، عشق شما برایم مهم است و وقتی خدمت میکنم خوشحالم.»
از مهدیار سوال کردم در قبال نوکریاش از امام چه جایزهای میخواهد؟ در پاسخ گفت: «اگر مشکل بزرگ حل شود، مشکلات کوچک هم حل خواهند شد و مشکل بزرگ؛ غیبت امام زمان (علیهالسلام) است و من به عنوان پاداش از امام میخواهم کاری کند امام زودتر ظهور کند.»
شنیدن پاسخش مرا به این فکر انداخت که کودکان نسل حسینی چقدر زود بزرگ میشوند.
شاید امروز حسرت روضه سوم محرم سال 1400 بر دلم ماند اما بزرگتر از این حسرت، حسرتی بود که به حال خادمان ساحت مقدس سیدالشهدا (علیهالسلام) داشتم و سوالی مبهم که نسبت من با این دلهای پاک و احساسهای ناب چیست و من کجای لشکر امام حسین (علیهالسلام) جا دارم و آیا اصلا حسینی هستم ؟؟؟؟
ثبت نظر شما